محل تبلیغات شما

ساعت دوازده و بیست و دو دقیقه است.آخرین پست پرویز جاهد را همین الان دیدم که نوشته بود:"کاش گوزن بودم و در این دشت می چریدم." جمله اش شبیه روزی بود که نشستم و در دنیای تو ساعت چند است را دیدم،گفتم بد نیست کمی روده درازی کنم.

صفی یزدانیان کارگردانی است که کمتر جبهه می گیرد،بهتر است بگویم اصلا.نمی دانم میتوانم نام رویای شخصی را به فیلم هایش بدهم یا نه این هم یک جور کلیشه است.به هر حال من فکر میکنم فیلم هایش بوی نم می دهند!در دنیای تو ساعت چند است،با اینکه روایت و داستان یک چاشنی که الان نمی دانم چیست را کم داشت،برای یک بعد از ظهر بیکار فیلم خوبی است.روند پیش روی داستان و نحوه ی فیلمبرداری،یکنواخت بود.انگار یک سری چیزها تکرار می شدند با اینکه با هم تفاوت داشتند.نمی دانم چطور باید این چاشنی"که هنوز نمی دانم چیست و در فیلم کم است" را توضیح دهم.اما می دانید ما بیشتر از اینکه در فیلمبرداری،تدوین و یا تصویر غافلگیر شویم،ممکن است کمی با خود داستان و محتوایش یک جوریمان شود و یا بگوییم "این طور دیدن هم لذت بخش است".

گمان میکنم برای توضیح این قضیه باید از همان"رویا ی شخصی" استفاده کنم.یا مثلا بگویم لطافتی که صفی یزدانیان تنها با داستان و دیالوگ و اندکی خلاقیت در بازیگردانی،بازنمایی کرده است.

و همین 

در دنیای تو ساعت چند است.صفی یزدانیان.

فصل جدید ریک و مورتی.

سینمای مارول یا همان"شهربازی" که اسکورسیزی گفت!

یک ,ساعت ,داستان ,فیلم ,دانم ,نمی ,نمی دانم ,و در ,صفی یزدانیان ,ساعت چند ,تو ساعت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها