رضا:
نیگا کن! به من میگن رضا. من عین اولمم. همیشه هم همین ریختی بودم. به من میگن رضا موتوری! میفهمی خانم جون؟ اون فرخ خان الآن کتبسته تو دیوونهخونه جای منه. به من میگن رضا موتوری! رضا ه! من نمیتونم این ریختی مؤدب باشم. من یه جور دیگهام. اگه میشِستم پاک آبروم پیش خودم میرفت. به درک که آبروی تو رفت! من اگه یه روز دعوا نمیکردم اون روز شب نمیشد! قالی رو همچین از تو اتاق نهارخوری بعد مهمونی میزدم که برنج داغداغ روش بود! بعد گذاشتم کنار و شروع کردم از این سینما به اون سینما فیلمبری کردن. اون موقع ده تا سینما یه فیلم میذاشتن. اما وقتی من باز دومرتبه رفتم سراغ ی که سینماها هر کدومشون تنهایی فیلم نشون میدادن.
رضا ,اون ,موتوری ,تو ,سینما ,یه ,میگن رضا ,رضا موتوری ,به من ,من میگن ,کنار و
درباره این سایت